عليرضا يونسي ميگويد: رمضان سال ١٣٦٦ بود كه در كردستان در حال خدمت مقدس سربازي بودم. در آن موقع به علت حساسيت كردستان از لحاظ جنگي پايگاههاي زيادي در سطح كردستان داير شده بود تا نيروهاي نظامي و انتظامي بتوانند بر اوضاع مسلط باشند تا نيروهاي دشمن با كمك ستون پنجم و ضد انقلاب نتوانند نقاطي از كردستان را تحت سلطه داشته باشند.
عليرضا يونسي، رزمنده دوران دفاع مقدس در روايت خود از جنگ در ماه مبارك رمضان ميگويد: «شبي از شبهاي ماه رمضان كه به علت كمبود سرباز در پايگاه ژاندارمري محل خدمتم، مدت نگهبانيام چهار ساعت شده بود پس از اتمام مدت نگهباني و تحويل دادن پست به سنگر بازگشتم. به ساعت نگاه كردم ديدم كه دو ساعت تا سحر باقي است؛ با خودم گفتم يك ساعت و نيم ميخوابم و نيم ساعت به اذان مانده به آشپزخانه ميروم و سحري ام را تحويل ميگيرم، ولي دريغ كه با صداي اللهاكبر مسجد كوچك پايگاه بلند شدم. بدون هيچ ناراحتي از اينكه نتوانستهام سحري بخورم، خدا را شكر كردم و با خود گفتم هر چه مصلحت باشد، همان ميشود. نماز خواندم و آماده رفتن به سر خدمت روزانه كه همان تامين جاده بود شدم.»
معبر
ادامه مطلب